شیداشیدا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره

شیدا همه زندگی مامان و بابا ...

چهارشنبه سوری همراه شیدا شکر

سلام عزیزم : دیشب ساعت ٩ شب من و بابایی و شما ١ بالن فرستادیم هوا . بابایی یه عالمه ترقه و فشفشه خریده بود تا بهمون خوش بگذره . وقتی تو تاریکی شب اونها رو روشن می کردیم تو چشاتو گرد می کردی و به نور اونها خیره می شدی . برات جالب بود . اولین چهارشنبه سوری بود که تو کنار ما بودی ، به همین علت بیشتر از سالهای قبل به ما خوش گذشت .  اولین چهارشنبه سوریت مبارک شیدا جونم .   خیلی دوستت داریم .     ...
14 فروردين 1391

اولین شب 4 شنبه سوری شیدا جون تو راهه .......

سلام به دختر قشنگم : شیدا جون فردا اولین شب ٤ شنبه سوری شماست.خوشحالیم که شما هم هستی . دوستت داریم دلبند ماه تابون مامان و بابا. پارسال این موقع که شما تو دل مامان بودی ؛ بابایی چند تا بالن رنگی گرفت و ما هوا کردیم . ٣ تاش مونده برای امسال که با شما ٣ تایی روشن کنیم و بفرستیم هوا. آرزوی پارسال ما این بود که شما سلامت به جمع ٢ نفره ما بپیوندی . امسال ٣ تایی آرزو کنیم تا همه کسایی که نی نی میخوان ، به آرزوشون برسن. و سلامتی برای همه و ما.      ٢٣/١٢/١٣٩٠ الهی آمین .  ...
14 فروردين 1391

دارم با بابایی فیلم تماشا می کنم ...

سلام دلکم : دخترم از جاش قل خورده و رفته پیش بابایی مثل بابایی دراز کشیده و تلویزیون تماشا می کنه ... شما بگید من چیکار کنم ؟ مدل خواب باباشو تقلید کرده ... الهی قربونت برم با اون پاهای کوچولو موچولوت عزیزم ...   ...
14 فروردين 1391

غذا خوردن شیدا ...

سلام مامانی : شما اصلا غذا نمی خوری ، من و بابایی نگرانتیم . فقط دوست داری با ظرف غذا بازی کنی . البته به غدای بزرگتر ها علاقه داری که نباید و زوده ... ما هم مجبوریم از غذاهای خودمون بهت بدیم  ... نوش جونت ... برات عکس هایی میچینم که ببینی با سر و صورتت چه می کنی شاپرکم ...     " خوب شیه مجه ؟ دوشت دارم با ظرف غذام بازی کنم ... " ...
14 فروردين 1391
1